فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Chip In

American: ˈt͡ʃɪpɪn British: t͡ʃɪpɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • phrasal verb C2
    شرکت کردن، همکاری کردن، کمک کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chip in

  1. verb contribute
    Synonyms: ante up, break in, chime in, come through, conate, go Dutch, interpose, interrupt, pay, pitch in, subscribe
    Antonyms: pilfer, take, take away

ارجاع به لغت chip in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chip in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chip in

لغات نزدیک chip in

پیشنهاد بهبود معانی