امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chip In

American: ˈt͡ʃɪpɪn British: t͡ʃɪpɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb C2
شرکت کردن، همکاری کردن، کمک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chip in

  1. verb contribute
    Synonyms:
    pay pitch in chime in interrupt subscribe ante up come through interpose go Dutch break in conate
    Antonyms:
    take take away pilfer

ارجاع به لغت chip in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chip in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chip in

لغات نزدیک chip in

پیشنهاد بهبود معانی